نوشته شده توسط : مجید


 

دل را پر از طراوت عطر حضور کن 
آقا تو را به حضرت زهرا ظهور کن
آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه 
برگرد و شهر را پر از امواج نور کن
شب های جمعه یاد تو بیداد می کند 
آدینه ای ز کوچه دنیا عبور کن 
آقا چقدر فاصله اندوه انتظار 
فکری برای این سفر راه دور کن
زین کن سمند حادثه را تکسوار عشق 
جان را پر از شراره ی غوغا و شور کن
آقا چقدر ضجه زنیم و دعا کنیم 
یا بازگرد یا دل ما را صبور کن

***پروانه نجاتی***

 

 


 


 
 

مه مبارک در ابر آرمیده، بیا
امید آخر دلهای داغ دیده، بیا
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه ز هجران به لب رسیده، بیا
ز پشت در بشنو ناله های فاطمه را
به سوز سینه آن مادر شهیده، بیا
عزیزفاطمه،جدت حسین در یم خون
تو را صدا زند از حنجر بریده، بیا
به مادری که لبش از عطش زده تبخال
به شیر خواره ی انگشت خود مکیده، بیا
به آن لبی که بر آن چوب می زدند به طشت
به خواهری که گریبان خود دریده، بیا
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی
ببین چگونه ز لبهاش خون چکیده، بیا
به آن سری که به دیدار دخترش آمد
به کودکی که به ویرانه آرمیده، بیا
به لاله های به خاک اوفتاده از دم تیغ
به غنچه ای که شد از ضرب تیغ چیده، بیا
به بانگ یا ابتای علی به قلزم خون
به ناله ای که حسین از جگر کشیده، بیا
بود به سینه "میثم" هزار درد نهان
گواه آن همه غم های نا شنیده، بیا

 


***استاد حاج غلامرضا سازگار***

 




:: برچسب‌ها: دل را پر از طراوت عطر حضور کن ,
:: بازدید از این مطلب : 643
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 20 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد